[ad_1]
به گزارش دلچسب
، در روزگاری که واژهها گاه بیرمقتر از زخمهای روزگارند، تا این مدت میشود از زبان شعری برخاست که قرنها پیش جوشید و در جان مردم جاری شد. شعری از تبریز برخاسته و در اصفهان آرام گرفته؛ شاعری که در هنگامه مشکلاتهای سیاسی، اجتماعی و معنوی زمان خود، پناهگاه مردم شد. او فردی نیست جز صائب تبریزی، غزلسرای بزرگ سبک هندی.
صائب بیشتر از آنکه فقط شاعر باشد، روانشناسی مردمی در زمانه بیثباتی می بود. او زندگی کرد در روزگار ناامنیها، جنگها، مهاجرتها و تحول قوتها؛ از تبریز به اصفهان، از ایران به هندوستان، و باز به ایران. در میانه همهی این رفتوآمدها، با زبانی نرم و دلنشین، اما پر از درونمایههای فلسفی، اخلاقی و عرفانی، از درد مردم او گفت و به زخمیهای روح آنان مرهم زد.
در بین شاعران فارسیزبان، کمتر فردی را میتوان یافت که همچون صائب، توانسته باشد در دل مشکلاتها شعر بگوید، اما نه از جنس گله های و زاری، بلکه از جنسی که به انسان امید بازمیگرداند و او را به اندیشه، صبر، توکل و حرکت دعوت میکند. صائب میگوید:
روزگار است این که گه عزت دهد، گه خوار دارد
چرخ بازیگر از این بازیچهها زیاد دارد
در این بیت، فلسفهای عمیق نهفته است؛ فهمیدن چرخه بیثباتی دنیا، اما با نگاهی که دعوت به اعتدال میکند، نه ناامیدی.
او شاعری است که اگر امروز در کنار ما می بود، میتوانست هم چنان مرهمِ دلهای زخمی باشد. مشکلاتهای اقتصادی، فروپاشی اخلاقی، جنگ، مهاجرت، بیاعتمادی و هراس، امروز همانقدر زندهاند که در قرن یازدهم هجری زنده بودند. صائب در دل همین مشکلاتها، میسراید:
ز تلاش و تلاش خود هر که را امیدی نیست
ز چرخ سفله توقع مدار پشتیبانی را
این سخن، دعوتی است به مسئولیت فردی، به کار، به امیدواری بیتکیه به بیرون؛ پیامی که امروز بیشتر از هر زمان دیگر شنیدنش الزامی است.
در شعر صائب، یکی از با اهمیت ترین ویژگیها، روشنبینی اجتماعی است. او برخلاف تعداد بسیاری از شاعران درباری، از مردم، از فقر، از نابرابریها، از ظالمان و منافقان زمانه سخن میگوید. اشعارش آینهای است از جامعهای که در آن زندگی میکرد؛ اما نه برای تکرار رنج، بلکه برای تأمل و بیداری.
اگر امروز، جوانی سرگشته در کوچه بعدکوچههای بیمعناییِ روزگار به جستوجو معنایی برای بودن میگردد، صائب میتواند چراغ راه باشد:
دل شکسته ما را به وصل مرهم نیست
چه سود از اینهمه رنگینگفتن، اگر دل نیست؟
این بیت مشخص می کند که اگر دل، یعنی جان و انسانیت و اصالت از بین برود، نه زبان، نه ظاهر، نه شعار و نه سیاست، هیچکدام نمی توانند انسان را نجات دهند.
در روزگار بحران، شعر، فقط هنر نیست؛ پناه است. صائب پناه افرادی است که در تلاطم مشکلاتها، میخواهند به ریشههای خود بازگردند. به اخلاق، به توکل، به فهمیدن زندگی.
اما امروز چه اندازه از او میدانیم؟ آیا جوانان ما «صائب» را میشناسند؟ آیا در رسانهها و مدارس و دانشگاهها، او به درستی معارفه شده؟ جواب، تلخ است. شاعرِ هفتاد هزار بیتی، با عمیقترین لایههای معنوی، تا این مدت آنطور که باید و احتمالا در فضای فرهنگی ایران زنده نشده است.
احتمالا زمان آن رسیده باشد که صائب را نه فقط در قالب یک شاعر کلاسیک، بلکه در قامت یک معلم اخلاق، یک راهبر فکری و یک رواندرمانگر تاریخی مجدد بخوانیم.
اگر امروز جهان پر از اضطراب و غبار است، صائب در لابهلای غزلهایش، هم چنان پنجرهای رو به نور گشوده:
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه می بود؟
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم؟
این سوالها، سوال انسان امروز هم هست. پاسخش را احتمالا بشود در آیینه شعر او جست. شاعر مشکلاتها، نه برای ناامیدی، بلکه برای بیداری.
هنر، زبانی برای التیام جامعه در مشکلاتها است
لیلا کریمیفرشی، روانشناس و کارشناس حوزه سلامت روان در او مباحثه با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری موج ، با اشاره به نقش مؤثر هنر در دوران بحران، او گفت: با اهمیت ترین ویژگی هنر، توانایی آن در گفتن احساساتیست که تعداد بسیاری از افراد، بهاختصاصی در موقعیتهای بحرانی، امکان و توان ابراز آن را ندارند. هنر در قالبهایی همانند نقاشی، خطاطی، موسیقی، شعر و داستاننویسی، نه تنها ابزاری برای تخلیه هیجانات است، بلکه بستری برای او گفتوگوی جمعی و همدلی بین انسانها نیز فراهم میکند.
وی با اشاره به مناسبت روز صائب تبریزی اظهار کرد: صائب در دورانی پر از جنگ، آشفتگی و ناامنی زندگی میکرد و بخشی از اشعار او در جواب به همین فضای التهاب اجتماعی سروده شده است. اشعارش نه فقط بازتاب احساسات فردی، بلکه پاسخی هنرمندانه برای تسکین آلام یک جامعه بودند؛ همان چیزی که امروز نیز به آن نیاز داریم.
کریمیفرشی در ادامه او گفت: در موقعیتهای بحرانی همانند جنگ، زلزله یا شیوع بیماری، چندین دفعه دیدهایم که یک سرود، یک دلنوشته یا حتی یک نقاشی ساده چطور میتواند جامعه را به هم نزدیک کند و اضطرابها را افت دهد. این همان قوت زبان هنریست که فراتر از کلمات، به دلها مینشیند.
او گفت: هنر از سویی ابزاریست برای گفتن و تخلیه احساسات، و از نظر دیگر، بستری برای برقراری ربط و همدلی. هنگامی افراد تحت سختی شدید روانی می باشند، نمی توانند راحت سخن بزنند، اما میتوانند نقاشی بکشند، بنویسند، بخوانند یا گوش دهند. اینها ابزارهای زیاد مؤثری برای عبور از بحران می باشند.
برای مدیریت روانی بحران این پیشنهاد ها را مراعات کنید
این روانشناس با اشاره به اهمیت مداخلات غیرمستقیم در سلامت روان خانوادهها بهاختصاصی در شرایط جنگی تازه او گفت: در روزهای قبل، تعداد بسیاری از خانوادهها و بهاختصاصی کودکان دچار اضطراب شدید بودند. ما به والدین پیشنهاد کردیم از ابزارهای هنری مشابه با سن فرزندانشان منفعت گیری کنند. نقاشی یکی از بهترین روشهای بیکلام برای گفتن احساسات کودکان است. در رابطه بزرگسالان هم نظر کردیم که از زمان منفعت گیری کنند و کتابهایی را که زمانها تصمیم مطالعه داشتند، اغاز کنند یا بنویسند.
او همین طور گفت: هنر به ما پشتیبانی میکند تا احساسات را بشناسیم، بپذیریم و با آن کنار بیاییم. درواقع نوعی فرآیند خوددرمانی غیرمستقیم است که به بازسازی روان انسانها در روبه رو با رنج و اضطراب پشتیبانی میکند.
کریمیفرشی در آخر با اشاره به صائب تبریزی بهگفتن مثالای از شاعران روزهای دشوار او گفت: صائب با اشعارش پناهگاهی برای جامعه می بود؛ هم در غم و هم در امید. این الگو مشخص می کند که چطور شعر، داستان یا عکس میتواند جامعه را آرام و مقاومتر کند. در روزهای پرالتهاب، هیچ ابزاری به اندازه هنر، توان تشکیل اسایش، امید و انسجام اجتماعی ندارد.
دسته بندی مطالب
[ad_2]منبع