به گزارش دلچسب
سالمخبر: رئیس کمیسیون حمایتاز خانواده و جوانی جمعیت مجلس مدعی شده است که ۵۸ درصد خانوادههای ایرانی تمایل به داشتن سه تا پنج فرزند دارند؛ ادعایی که نه تنها با حقیقتهای اقتصادی و اجتماعی امروز سرزمین همخوانی ندارد، بلکه هیچ پشتوانه میدانی و شفافیت در روش تحقیق آن اراعه نشده است.
به گزارش سالمخبر، آمار تازهای که امیرحسین بانکیپور، رئیس کمیسیون حمایتاز خانواده و جوانی جمعیت مجلس، در یک وبینار رسمی اراعه داد، بار دیگر او گفت و گو اعتبارسنجی دادهها در سیاستهای جمعیتی را به چالش کشیده است.
او در وبینار «حالت فرزندآوری و سیاستهای تشویقی فرزندآوری در ایران» مدعی شد که ۵۸ درصد خانوادههای ایرانی تمایل به داشتن سه تا پنج فرزند دارند؛ ادعایی که در تضاد آشکار با شرایط عینی زندگی خانوارها و روال واقعی نرخ موالید در سرزمین قرار دارد.
بانکیپور در توضیحات خود اظهار داشت: «در اکثر مطالعات
سن باروری زنان را ۱۵ تا ۴۹ سال در نظر میگیرند اما در عمل، گروه سنی ۲۰ تا ۴۰ سال بیشترین سهم را در فرزندآوری دارد. از سال ۹۴ تا بحال، با افت جمعیت زنان در این گروه سنی، موالید هم روال نزولی گرفته است.» او گفت: «اجرای قانون جوانی جمعیت از سال ۱۴۰۰ جهت شده از شدت افت فرزندآوری کاسته شود؛ بهطوریکه افت موالید از ۱۰۷ هزار نفر در سال ۱۴۰۱، در سال ۱۴۰۲ به ۱۷ هزار نفر رسید.»
اما سوال اساسی اینجاست: اگر به حرف های بانکیپور، سیاستهای تشویقی کارآمد بوده و ۵۸ درصد خانوادهها سه تا پنج فرزند میخواهند، چرا نرخ واقعی موالید هم چنان زیر یک میلیون نفر در سال است و چرا شاخص باروری کلی سرزمین از مرز هشدار پایینتر آمده است؟
فاصله آمار رسمی با حقیقت زندگی مردم
نایبرئیس کمیسیون فرهنگی مجلس این چنین مدعی شد که «علت مهم افت موالید دولتها یا سیاستها نبودهاند، بلکه افت جمعیت زنان در سن
باروری عامل مهم است.» این در حالی است که مطالعات جدا گانه دانشگاهی و حتی دادههای مرکز آمار ایران مشخص می کند مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از جمله بحران مسکن، ناامنی شغلی، تورم افسارگسیخته و افت مطمعن به آینده نقش تعیینکنندهای در تمایل به فرزندآوری دارند.
تعداد بسیاری از زوجهای جوان امروز در فراهم هزینههای ابتدایی زندگی ناتوانند، چه برسد به پرورش سه تا پنج فرزند. افزایش مداوم هزینههای آموزش، بهداشت، درمان و حتی حداقلهای رفاهی، علتشده الگوی تکفرزندی یا حداکثر دوفرزندی به انتخاب غالب خانوادههای طبقه متوسط تبدیل شود.
آمارهای نمایشی یا حقیقت میدانی؟
بانکیپور در ادامه سخن بگوییدهای خود به برخی از مشوقها اشاره کرد: «از زمان اجرای قانون حمایتاز خانواده و جوانی جمعیت تا بحال، ۸۴ درصد متقاضیان وام ازدواج تسهیلات خود را دریافت کردهاند. این چنین ۵۰۰ هزار
ماشین به مادران واگذار و به ۱۰۰ هزار نفر زمین تخصیص داده شده است.» او نتیجه گرفت همین مشوقها یکی از پنج عامل مهم تمایل به فرزندآوری بوده است.
با این حال، کارشناسان جمعیتشناسی این نوع روایت را «آمارسازی بدون پایش میدانی» توصیف میکنند. به حرف های آنان، اراعه ماشین و زمین در شرایطی که قسمت بزرگی از جوانان با بیکاری و فقر روبه رواند، نه تنها انگیزه پایدار برای فرزندآوری تشکیل نمیکند، بلکه به نابرابری اجتماعی نیز دامن میزند. علاوه بر این، تعداد بسیاری از قولهای نقلشده یا در مرحله اجرا متوقف ماندهاند یا تنها قسمت اندکی از جامعه مقصد را پوشش دادهاند.
نقد کارشناسان جدا گانه
کارشناسان این چنین یادآور خواهد شد که اگر واقعاً بیشتر از نیمی از خانوادههای ایرانی خواستار سه تا پنج فرزند بودند، نه تنها نرخ موالید به زیر یک میلیون نمیرسید، بلکه شاخص باروری کل باید روندی صعودی اشکار میکرد.
آنچه در عمل دیده میشود، شکاف عمیق بین شعار و حقیقت است: از یکسو مسئولان بر پیروزی سیاستهای جمعیتی و تمایل خانوادهها به فرزندآوری پافشاری میکنند و از نظر دیگر خانوادهها در روبه رو با مشکلات روزمره از تصمیم به فرزندآوری زیاد تر سر باز میزنند.
ادعای «تمایل ۵۸ درصدی خانوادههای ایرانی به داشتن سه تا پنج فرزند» بدون پشتوانه آماری معتبر و شفاف، بیشتر از آنکه بازتاب حقیقت جامعه باشد، به ابزار تبلیغاتی سیاستهای جمعیتی تبدیل شده است. سوال کلیدی اینجاست که این آمار دقیقاً بر چه مبنای علمی، چه روش مثالگیری و چه تحقیق میدانی محکم است؟ تا وقتی که مسئولان به جای اتکا بر دادههای واقعی و حل ریشهای مشکلات اقتصادی و اجتماعی با آمارهای مبهم به سیاستگذاری ادامه دهند، بحران افت جمعیت نه تنها مهار نخواهد شد بلکه شکاف بین مطمعن عمومی و تصمیمگیران عمیقتر میشود.
دسته بندی مطالب